قرآن
قرآن

قرآن

بسترسازى قرآن در مدیریت اعتدال‏‌گرایانه غم و شادى


غم و شادى از مهم ترین احساسات طبیعى انسان است که باید با مدیریت صحیح، بجا و به اندازه ابراز شود. ازاین رو، مدیریت احساسات و هیجانات در انسان ضرورى است. باید دید که با چه شیوه اى مى توان غم و شادى را به نحو اعتدال گرایانه اى مدیریت نمود؟ آیا قرآن به عنوان برنامه اى که ضامن سعادت دنیوى و اخروى انسان هاست، در این زمینه شیوه اى ارائه نکرده است؟

در این پژوهش، با روش تحلیلى ـ توصیفى به دنبال دستیابى به شیوه قرآن در مدیریت غم و شادى هستیم. با مراجعه به آیات قرآن، تفاسیر و پژوهش هاى انجام شده درباره این موضوع، معلوم گردید: قرآن بستر مدیریت اعتدال گرایانه اى را در غم و شادى براى مخاطبان خود فراهم نموده است. مدیریت مزبور بر دو ساحت غیرمجزا استوار است: «نگاه توحیدى به غم و شادى» و «کنترل غم و شادى». 
  
 
از نظر قرآن، انسان باید در هر حال و به ویژه در زمان تهییج احساساتى مثل غم و شادى، خدا را در نظر گرفته و در سایه این توجه، حالات روحى خود را کنترل نماید. ارمغان مدیریت قرآنى غم، «صبر و امیدوارى» است، و ثمره مدیریت قرآنى شادى، «شکر و سپاس گزارى از درگاه ربوبى». از منظر قرآن، عدم مدیریت غم چیزى جز «یأس و ناامیدى»، و ترک مدیریت شادى جز به «کبر و غرور» نمى انجامد.
کلیدواژه ها: غم و شادى در قرآن، مدیریت غم و شادى در قرآن، اعتدال در غم و شادى.

مقدمه

مدیریت احساسات و هیجانات از ضرورت هاى زندگى به شمار مى آید. روند روبه رشد شهرنشینى، تغییر جوامع از سنتى به مدرن، گسترش روابط اجتماعى، ماشینى شدن زندگى، فشارهاى عصبى ناشى از ترافیک و ازدحام جمعیت، استرس هاى شغلى، خانوادگى و ده ها و صدها عامل دیگر، روح و روان انسان را خسته و آزرده مى سازد. ازاین رو، به کارگیرى درست، بجا، به اندازه و به هنگام احساسات و هیجانات بدون تمرین و آزمودگى لازم، بسى سخت مى نماید.
از مهم ترین احساسات و هیجاناتى که خداوند متعال در وجود هر انسان آن را به ودیعه نهاده است، غم و شادى است. هنرمند و توانمند واقعى کسى است که مهر و قهر خود را «بجا»، «به اندازه»، «کنترل شده»، و سرانجام «مدیریت شده» ابراز کند. اما آنکه از این هنر بهره اى نبرده، قدرت مدیریت غم و شادى را ندارد؛ نه غمش بر اصول عقلایى منطبق است و نه شادى اش بجا و به اندازه.
انسان با استفاده از تجربه هاى خود و دیگران، روش هایى را براى مدیریت هیجانات یافته است، اما آیا این روش ها از کارآمدى لازم برخوردارند؟ آیا انسان با اتکا به دانش هاى بشرى مى تواند مدیریت اعتدال گرایانه اى را در هیجانات و احساسات خود اعمال نماید؟ غیر از آفریدگار انسان، چه کسى مى تواند به تمامى زوایاى پنهان و آشکار انسان، آن گونه که هست، واقف شود؟ آیا مى توان مسئله مهمى همچون مدیریت احساسات را خارج از رسالت هاى هدایتى دین دانست؟! پرواضح است که در این باب، آموزه هاى دینى، مطالب روشن و واضحى را براى جویندگان حقیقت بیان نموده است.
در میان پژوهش هاى پیشین، کتاب مستقلى وجود ندارد که به این موضوع پرداخته باشد. این موضوع بیشتر در  لابه لاى کتب تفسیرى واخلاقى ارائه شده است. اما در قالب مقاله، پژوهش هاى فراوانى به صورت مستقل به این موضوع پرداخته اند که گذرى اشاره وار به این پژوهش ها به همراه ذکر رویکرد و مهم ترین نتایجشان، خالى از لطف نیست:
مقاله «قرآن، شادى و نشاط»، به بررسى واژه هاى قرآنى شادى از قبیل «فَرَح»، و «مَرَح» پرداخته است (طیبى، 1382). مقاله «شادى و غم در قرآن» که سخنرانى آیت اللّه مصباح در این موضوع است، شامل نکات ارزنده تفسیرى در این باب مى باشد (مصباح، 1383). مقاله «شادى و سرور در قرآن» علل، عوامل و آثار شادى را با محوریت آیات قرآن مورد بررسى قرار داده (منصورى، 1383) و مقاله «شادمانى در قرآن»، به بررسى شادى هاى مطلوب و نامطلوب از منظر قرآن پرداخته است (خالدیان، بى تا).
فصلنامه «فرهنگ در دانشگاه اسلامى» دو شماره خود را در تابستان و زمستان 1390 به موضوع شادى و نشاط اختصاص داده است. در این دو شماره مقالات ارزنده اى ارائه شده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
مقاله «بررسى اهمیت و ضرورت شادى و نشاط از دیدگاه قرآن، روایات و تعالیم دینى»، بحث مبسوط و مفصلى را در زمینه شادى و تأثیر مثبت آن در زندگى با مراجعه به آموزه هاى اسلامى ارائه کرده است (صیفورى و فلاحتى، 1390). مقاله «مفهوم شادى و نشاط از دیدگاه قرآن، مبانى اسلامى، و سیره و کلام ائمه معصومین علیهم السلام» راه کارهاى اسلامى را براى ایجاد نشاطى پایدار در دو بخش «راه کارهاى اعتقادى» و «راه کارهاى عملى» مورد بررسى قرار داده است. در پایان این مقاله، پرسشنامه اى با هدف رسیدن به «راه کارهاى مناسب و مشروعِ ایجاد شادى و نشاط در دانشگاه ها» درج شده است که مى تواند الگوى خوبى براى پژوهش هاى میدانى قلمداد شود  (صادقى نیرى، 1390). مقاله «بررسى تطبیقى مفهوم شادى و نشاط از دیدگاه اسلام و روان شناسى»، با مراجعه به قرآن و علم روان شناسى به این نتیجه رسیده است که نگرش قرآن به شادى با نگرش روان شناسى نوین که به «روان شناسى مثبت» معروف است، هماهنگى بسیارى دارد (بخشایش و دیگران، 1390) و سرانجام، مقاله «مفهوم شادى و نشاط در قرآن و حدیث» راه کارهاى دینى را در شاد زیستن مورد بررسى قرار داده است (حسینى و کمالى زاده، 1390).
هرچند موضوع «غم و شادى در قرآن» موضوعى بدیع به شمار نمى آید، اما آنچه که پژوهش حاضر را از پژوهش هاى پیشین متمایز ساخته است، اولاً، پرداختن به بحث «غم در قرآن» است؛ چراکه پژوهش هاى پیشین بیشتر موضوع «شادى و نشاط در قرآن» را مورد بررسى قرار داده اند و به غیر از سخنرانى آیت اللّه مصباح در رابطه با این موضوع، پژوهشى ارائه نشده است. ثانیا، بررسى روش هاى مدیریتى قرآن در غم و شادى که همراه حفظ حالت اعتدال باشد، وجه دیگرى بر امتیاز پژوهش حاضر تلقى مى شود. ثالثا، در این پژوهش دو نوع روش مدیریتى براى مدیریت غم و شادى ارائه شده که در نهایت، مقایسه اى بین نتایج آنها صورت گرفته است که آن را نیز مى توان از امتیازات پژوهش حاضر قلمداد کرد.
پرسش اساسى که در این نوشتار به دنبال پاسخ یابى به آنیم، این است که قرآن به عنوان مهم ترین منبع دینى ما مسلمانان، در مدیریت غم و شادى چگونه بسترسازى کرده است؟ پرسش مزبور پرسش هاى دیگرى را تداعى مى کند که آنها نیز باید پاسخ داده شوند:
1. به طور کلى، موضع قرآن در قبال غم و شادى چیست؟
2. از منظر قرآن، حالت میانه غم و شادى که به دور از افراط ها و تفریط ها باشد، چیست؟
3. حالت اعتدال در غم و شادى از چه مؤلفه هایى تشکیل شده است؟
مسئله مدیریت غم و شادى را از زوایاى گوناگونى مى توان مورد بررسى قرار داد. اگر به بعد مدیریتى آن تأکید نماییم، طبیعى است که باید در دانشى مثل «مدیریت» در بخش مدیریت احساسات و هیجانات آن را دنبال کنیم.
اگر جهت روحى و روانى آن را در نظر بگیریم، تبدیل به مسئله روان شناختى شده و باید در علومى مثل «روان شناسى» و یا «اخلاق» مورد بررسى قرار گیرد.
اما، این مسئله در پژوهش حاضر با محوریت آیات قرآن مورد بررسى قرار گرفته است.

1. مفهوم شناسى

پیش از ورود به اصل بحث، بجاست ابتدا واژگان به کاررفته در عنوان و اصطلاحات اساسى پژوهش، مفهوم شناسى شود.

الف. غم و شادى

غم و شادى به حالتى نفسانى اطلاق مى شود که هر کسى با علم حضورى با آن آشناست. در این میان، ارائه تقسیمى از حالات انسان مى تواند آغاز خوبى براى بحث باشد. اگر انسان را به لحاظ غم و شادى در نظر بگیریم، مى توانیم با نگاهى ابتدایى و ساده تقسیم زیر را ارائه نماییم:

 
این تقسیم، از انسانِ شاد، شروع و به انسانِ غمگین ختم مى شود. آنچه در میان اقسام واقع شده است، حالتى است که انسان نه شاد باشد و نه غمگین.
دو نکته در این تقسیم وجود دارد:
اولاً، این تقسیم بیانگر واقعیت عینى موجود در انسان نیست، بلکه صرفا براى ورود به بحث ارائه مى شود. حالت غم و شادى در انسان به صورت مجزّا که انسان یا شاد باشد و یا غمگین و یا نه شاد و نه غمگین، واقعى نیست.
ثانیا، آنچه در این تحقیق به دنبال آنیم، یافتن مؤلفه هاى اعتدالى غم و شادى است که طبیعتا با نبود آنها، غم و شادى از حد اعتدال خارج خواهد بود. ازاین رو، باید در تقسیم مزبور غم و شادى را به دو قسم افراطى و معتدل تقسیم نماییم و آن را از سه قسم به پنج قسم افزایش دهیم:
 
  
تقسیم دوم به هدف اصلى پژوهش بسیار نزدیک است؛ چراکه خروج از حد اعتدال در غم و شادى امرى شایع بوده، ازاین رو، پرداختن به راه کارهایى که ما را به اعتدال در غم و شادى مى رساند، اهمیت بسزایى دارد.

ب. مدیریت قرآنى

خداوند حکیم براى هدایت انسان اجزاى گوناگونى را بجا و به اندازه در اختیار انسان گذاشته و برنامه اى را براى اداره و رهبرى اجزاى مزبور، توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فراروى انسان قرار داده است. انسان با الهام از قرآن مى تواند اجزا و امکانات فرارویش را ـ که شاید در نظر بدوى متعارض بنمایند ـ به گونه اى رهبرى و هدایت کند که نتیجه اش چیزى جز سعادت ابدى نباشد. پس با این حساب «مدیریت قرآنى» یعنى: سامان دهى اجزاى یک سازمان با الهام از معارف قرآن.
مدیریت علم و هنر برنامه ریزى، متشکل و هماهنگ کردن، رهبرى و کنترل فعالیت هاى مختلف به منظور نیل به هدفى مشخص است. و این علم و هنر در زیباترین و والاترین چهره اش در سیره نبوى قابل مشاهده است؛ مدیریتى الهى، مدیریتى مبتنى بر شناخت حقیقت انسان و مراتب وجود او، مدیریتى که با اراده قلب ها تحقق مى یابد (عباس نژاد، 1384، ص 272).
در میان امورى که انسان باید در آن رهبرى و مدیریت خود را اعمال نماید، مى توان احساسات و هیجانات را نیز نام برد.
سازوکار «غمگینى» در وقتى که موجبات غم پیش آمده، و شادمانى هنگامى که موجبات شادى فراهم شده است، قهرى و طبیعى است و نشانه اى براى سلامتى انسان شمرده مى شود (مصباح، 1383).
اما رهبرى و مدیریت غم و شادى امرى اختیارى  است. انسان مى تواند غم ها و شادى هایش را با الهام از مکتب قرآن مدیریت نماید.

ج. بسترسازى قرآن

«بسترسازى» یعنى: فراهم کردن زمینه ها. با نگاهى دقیق به عوامل و اسبابى که در انسان تأثیرگذار هستند، مى توان معناى بسترسازى را مشخص کرد. خداوند متعال با قرار دادن عوامل و اسباب درونى و برونى زمینه هدایت و سعادت انسان را فراهم نموده است و در این میان، کسى که سعادت و یا شقاوت را برمى گزیند «انسان» است که اراده اش به عنوان علت حقیقى عرض اندام مى کند.
اصل غم و شادى در انسان قهرى و طبیعى است. انسان ها طبعا و قهرا برخى مواقع شادند و برخى مواقع غمگین. نمى توان انتظار داشت که قرآن در اصل وجود امرى قهرى و طبیعى دخالت کند. تأثیرى که قرآن در مدیریت غم و شادى انسان دارد، چیزى است که ما آن را با عباراتى مثل «بسترسازى قرآن در مدیریت غم و شادى» بیان کرده ایم. قرآن غیر از جهت دهى به غم و شادى و غیر از بسترسازى براى مدیریت غم و شادى برنامه دیگرى در این زمینه ندارد.
قرآن خود را «هادى به راهى پایدارتر» معرفى کرده است: «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»(اسراء: 9)؛ قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى نماید.
اما نقش هدایتى قرآن با اراده و اختیار انسان منافاتى ندارد: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا»(انسان: 3)؛ ما راه را بدو نمودیم؛ یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاس.
در خصوص بحث غم و شادى، قرآن بستر مدیریت غم و شادى را براى انسان فراهم کرده است؛ یعنى روش مدیریت غم و شادى را به انسان مى آموزد، و این انسان است که با اختیار خود این روش ها را به کار مى بندد. مثلاً، قرآن ـ همان گونه که خواهیم گفت ـ براى مدیریت غم و شادى نظام توحیدى را خاطرنشان مى نماید، و انسان با اختیار خود این توجه را در درون خود ایجاد کرده و درنتیجه، غم و شادى خود را مدیریت مى کند.
توجه به ویژگى «اختیار» در انسان، ما را به دقت در تعابیر واداشته است و ازاین رو، به جاى عبارت «مدیریت قرآن در غم و شادى»، عنوان «بسترسازى قرآن در مدیریت غم و شادى» را برگزیده ایم.
البته قرآن از یک نوع دستگیرى و هدایت دیگرى نیز سخن به میان آورده که اراده انسان در آن دخیل نیست.
طبق این نوع از آیات، آنها که به نداى فطرت پاسخ مثبت داده اند، از چراغ عقل بهره گرفته اند و به سخن و راهنمایى رسولان و هادیان توجه کرده و در آن راه گام نهاده اند.خداوندهم عنایت خاصى به آنهامى نمایدوکمک هاى غیبى و امدادهایى را که خارج از اختیار انسان است شامل حال ایشان مى سازد (سبحانى، 1366، ج 3، ص 156).
گاهى امداد غیبى خداوند شامل حال برخى از مؤمنانى مى شود که در کشاکش غم ها و غصه ها گرفتار شده اند. خداوند متعال این مؤمنان دردمند را با امدادهاى غیبى به حالتى معتدل رهنمون مى سازد. مثلاً، در داستان حضرت یونس، رهابخشى از غم، به خدا نسبت داده شده است: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ» (انبیاء: 87ـ88)؛ و «ذوالنون» را [یاد کن] آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم، تا در [دل] تاریکى ها ندا درداد که: «معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، راستى که من از ستمکاران بودم.» پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم، و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مى دهیم.
آنچه در این مقاله دنبال شده است، این نوع از هدایت  و دستگیرى نیست، بلکه آنچه که با اراده و اختیار انسان توأم است، منظور مقاله حاضر است.

د. مدیریت اعتدال گرایانه

اعتدال به معناى میانه روى بوده و به حالتى که به دور از افراط و تفریط باشد، اطلاق مى گردد. «امت وسط» تعبیرى است که قرآن درباره امت اسلامى به کار برده است: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطا» (بقره: 143)؛ و بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم.
میانه بودن امت اسلامى به «عدم افراط در دنیاگرایى» و «عدم تفریط در دنیاگریزى» تفسیر شده است:
اما خداوند سبحان این امت را امتى وسط قرار داد؛ یعنى براى آنان دینى قرار داد، که متدینینش را به سوى راه وسط و میان دو طرف هدایت مى کند، نه به این و نه به آن، بلکه هر دو جانب ـ هم جانب جسم و هم جانب روح ـ را بر حالتى که سزاوارش مى باشد، تقویت مى کند و به جمع کردن هر دو فضیلت فرامى خواند؛ چراکه انسان از دو بعد روحانى و جسمانى تشکیل شده است و نه روحانى محض است و نه جسمانى محض و [در نتیجه، انسان ]در زندگانى سعادتمندش به هر دو کمال و سعادت مادى و معنوى نیازمند است (طباطبائى، 1417ق، ج 1، ص 319ـ320).
قرآن منبع این برنامه اعتدالى است؛ ازاین رو، در ابعادى که به هدایت انسان مربوط مى شود، باید به دنبال راه میانه و اعتدال بود. توجه به این نکته که کمتر کسى روش و منش خود را افراطى و یا تفریطى مى داند، اهمیت مراجعه به قرآن را براى نشان دادن افراط ها و تفریط ها به خوبى نشان مى دهد.
براى مثال، قرآن در امورى مثل غریزه جنسى، ورودى حرفه اى و دقیق دارد. قرآن در این باره سه خط «تفریط»، «افراط» و «اعتدال» را به خوبى از هم جدا کرده و مدیریت اعتدال گرایانه خود را نشان مى دهد. قرآن، از یک سو، تفکر رهبانیت را که طرف تفریط غریزه جنسى است، بدعت معرفى نموده: «وَ رَهْبانِیةً ابْتَدَعُوها» (حدید: 27) و از سوى دیگر، شهوت پرستى را که طرف افراط آن است، مرضى قلبى مى شمارد: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب: 32) و در نهایت، قرآن با مدیریت اعتدال گرایانه خود، ازدواج و تشکیل خانواده را مایه آرامش و سکونت قلمداد مى کند: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (روم: 21).
هدایت قرآن در امور غریزى بیشتر جنبه بازدارنده، و در امور فطرى جنبه وادارندگى دارد. در مواردى مثل خوردن و غریزه جنسى، قرآن بیش از آنکه به تشویق آن بپردازد، قوانین بازدارنده و کنترل کننده دارد، اما در امورى فطرى مثل حس حقیقت جویى و پرستش، تمام همتش را بر شکوفا کردن این استعدادهاى نهان مصروف مى سازد. نتیجه این مدیریت دوگانه چیزى جز اعتدال و میانه روى نیست.

2. مدیریت اعتدال گرایانه قرآن در غم و شادى

غم و شادى از مهم ترین احساساتى هستند که اگر مدیریت اعتدال گرا درباره آن دو اعمال نشود، اثر نامطلوب خود را در زندگى انسان ظاهر خواهند ساخت.
مدیریت اعتدال گراى قرآن در غم و شادى، یک مدیریت دوساحتى است:
ساحت نخست «جهت دهىِ توحیدمحور غم و شادى» است. بر اساس دیدگاه اسلامى، زندگى مؤمنان باید توحیدمحور بوده، ربوبیت تشریعى و تکوینى بر آنان حاکم باشد. در دیدگاه مزبور، همه چیز از جمله غم و شادى باید بر محوریت خدا مدیریت و جهت دهى شود.
دومین ساحت، «کنترل غم و شادى» است. قرآن با ارائه مؤلفه هایى ـ که توضیحش خواهد آمد ـ بسترهاى لازم را براى کنترل غم و شادى فراهم نموده است.

 
در ذیل، توضیح هریک از دو ساحت مزبور به همراه آیات مربوطه ذکر مى شود:

1ـ2. جهت دهى توحیدمحور غم و شادى

سراسر آیات قرآن دعوت به توحید و یکتاپرستى است. کلمه طیبه «لا اله الا اللّه» چکیده قرآن است. توجه به ربوبیت تکوینى و توحید افعالى از ساحت هاى مورد تأکید قرآن است. براى مثال، در ادبیات قرآنى، باران نمى بارد، بلکه خداست که باران را مى باراند: «وَ هُوَ الَّذى أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» (انعام: 99). در فرهنگ قرآن، انسان به دنیا نمى آید، بلکه خداست که او را بسان دانه اى از دل زمین مى رویاند: «وَاللَّهُ أَنبَتَکُم مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتا»(نوح: 17).
غم و شادى نیز از این مقوله مستثنا نبوده و ازاین رو، در فرهنگ قرآن با جهتى توحیدى تبیین شده است. در قرآن، خنده و گریه انسان به خدا مستند شده است: «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى» (نجم: 43).
از آن روکه خنده معلول شادى، و گریه معلول غم است، سبب خنده همان سبب شادى انسان بوده و سبب گریه نیز سبب غم در انسان تلقى خواهد شد. ازاین رو، آیه فوق کاملاً به بحث ما مربوط مى شود. علّامه طباطبائى آیه فوق را تأکیدى بر ربوبیت تکوینى خدا دانسته و درباره طبیعى بودن خنده و گریه مى نویسد:
این آیه و آیات بعدش تا دوازده آیه، مواردى از منتهى شدن خلقت و تدبیر به خداى سبحان را برمى شمارد، و سیاق در همه این آیات، سیاق انحصار است؛ مى فهماند که ربوبیت منحصر در خداى تعالى است و براى او شریکى در ربوبیت نیست، و این انحصار منافات با وساطت اسباب طبیعى و یا غیرطبیعى در آن امور ندارد. ... پس معناى جمله این است که خداى تعالى تنها کسى است که خنده را در شخص خندان و گریه را در شخص گریان ایجاد کرده، و کسى در آن شریک خدا نیست. و این منافات ندارد با اینکه ما خنده و گریه را به خود انسان ها نسبت مى دهیم؛ براى اینکه نسبت خنده و گریه و هر کار دیگر به انسان به خاطر این است که قائم به انسان است، ولى نسبت دادن آن به خداى تعالى به خاطر این است که خدا آن را ایجاد کرده، و بین این دو نسبت فرق بسیار است (طباطبائى، 1374، ج 19، ص 78).
قرآن توصیه اکید دارد که هرگز نباید خدا را فراموش کرد: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّه» (حشر: 19) و به مؤمنان دستور مى دهد که همیشه در یاد خدا باشند و صبح و شب او را تسبیح گویند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرا کَثیرا وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً» (احزاب: 41و42). از سویى دیگر، برخى از امور طبیعتا به گونه اى هستند که زمینه غفلت انسان را فراهم مى کنند. مثلاً، اشتغال به معامله و حضور در گرماگرم بازار، طبیعتا غفلت زاست، ازاین رو، خداوند متعال کسانى را که تجارت و خرید و فروش، آنها را از یاد حق باز نمى دارد، تعریف و تمجید مى کند: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»(نور: 37).
تهییج احساسات، خشم، شهوت و مواردى از این  قبیل نیز طبیعتا غفلت زا هستند. پس توجه به مبانى توحیدى و معرفت بخشى در چنین مواقع حساسى، از رسالت هاى مهم قرآن است.
غم و شادى انسان نیز طبیعتا غفلت زاست؛ ازاین رو، قرآن در جهت دهى غم و شادى مدیریتى توحیدمحور را ارائه مى دهد.
قرآن در غم و شادى، غفلت از توحیدمحورى را مذمّت مى کند: «وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیدیهِمْ إِذا هُمْ یقْنَطُونَ» (مریم: 36)؛ و چون مردم را رحمتى بچشانیم، بدان شاد مى گردند و چون به [سزاى] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمه اى به ایشان برسد، به ناگاه نومید مى شوند.
علّامه طباطبائى علت خوشحالى و ناراحتى مطرح شده در آیه را نشئت یافته از سطحى نگرى و ظاهربینى مى داند:
و مراد از آیه شریفه بیان این نکته است که مردم نظرشان از ظاهر آنچه از نعمت و نقمت مى بینند فراتر نمى رود؛ باطن امر را نمى بینند، همین که نعمتى به دستشان مى آید، خوشحال مى شوند، بدون اینکه بیندیشند این امر به دست خود آنان نیست، و این خداست که به مشیت خود نعمت را به ایشان رسانده، و اگر او نمى خواست، نمى رسید. و همین که نعمتى را از دست مى دهند مأیوس مى شوند، تو گویى خدا در این میان هیچ کاره است، و از دست رفتن نعمت به اذن خدا نبوده؛ پس این مردم ظاهربین و سطحى اند (طباطبائى، 1374، ج 16، ص 275).
ما در تحقیق حاضر، ابتدا به «مدیریت توحیدمحور غم» مى پردازیم و در وهله بعدى، «مدیریت توحیدمحور شادى» را بیان مى نماییم:
1ـ1ـ2. مدیریت توحیدمحور غم و ناراحتى: خداوند متعال در آیاتى که مصیبت زدگان را به صبر و شکیبایى دعوت مى کند، نشانه بارز شکیبایان را «توجه به ذات حق تعالى» معرفى مى کند: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىْءٍ مِنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ أُوْلَئکَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره: 155ـ157)؛ و قطعا شما را به چیزى از [قبیلِ ]ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را [همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى گردیم.» بر ایشان درودها و رحمتى ازپروردگارشان[باد] و راه یافتگان [هم]خود ایشانند.
علّامه طباطبائى با توجه دادن به اینکه انسان مملوک خداست و انسان نباید از این نکته غفلت کند، ایمان واقعى به جمله «انا للّه و انا الیه راجعون» را ضرورى مى داند:
و معلوم است که مراد به گفتن «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، صرف تلفظ به این الفاظ و بدون توجه به معناى آن نیست و حتى با گفتن و صرف توجه به معنا هم نیست، بلکه باید به حقیقت معنایش ایمان داشت؛ به اینکه آدمى مملوک خداست و مالکیت خدا به حقیقت ملک است، و این که دوباره بازگشتش به سوى مالکش مى باشد. اینجاست که بهترین صبر تحقق پیدا مى کند؛ آن صبرى که ریشه و منشأ هر جزع و تأسفى را در دل مى سوزاند و قطع مى کند، و چرک غفلت را از صفحه دل مى شوید (طباطبائى، 1374، ج 1، ص 531).
انسان ها در مقابلِ این آزمایش خداوند به دو دسته تقسیم مى شوند:
1. دسته اى چون مى دانند این غم آزمایش خداست و خدابى جهت وبدون مصلحت به کسى غم وغصه اى نمى فرستد،  جایگاه خود را در نظام آفرینش مى دانند و مى دانند که انسان از کجا به کجا آمده و در نهایت، به کجا خواهد رفت. آنها صبر را پیشه خود مى سازند و با امید به مبدأ متعالى، هرگونه یأس و اضطراب را از خود دور مى سازند.
2. دسته اى چون جایگاه خود را در نظام آفرینش نمى دانند، با افتادن در مصیبت ـ هرچند کوچک ـ به غیر از تشویش ذهن، اضطراب و حمله هاى عصبى که کجا اشتباه کرده اند، و کدام محاسبه را نابجا انجام داده اند، به چیز دیگرى نمى رسند.
نکات:
1. در این آیات، «گرفتار ساختن به غم و ناراحتى» به خدا نسبت داده شده است که تأکیدى است بر توحید افعالى و ربوبیت تکوینى خدا.
2. «لنبلونکم» از ماده «ب. ل. ى» به معناى آزمایش و اختبار مشتق شده است (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 145). به کار بردن این ماده براى غم نشانگر این واقعیت است که غم و ناراحتى آزمایش خداست.
3. توجه به «اللّه» که مبدأ و معاد آفرینش است، هدف این آزمایش معرفى شده است.
4. انسانى که در غم و اندوهش خدا را یاد مى کند و غم و اندوهش را در جهتى توحیدى قرار مى دهد، صلوات و رحمتى از سوى خدا بر او فرستاده مى شود که ثمره اش میوه شیرین هدایت یافتگى است.
5. غمى که توحیدمحور است به همراه صبر و شکیبایى است؛ در نتیجه، آنهایى که در غم و ناراحتى صبر و شکیبایى خویش را از دست مى دهند، ناراحتى شان توحیدمحور نیست. به عبارت دیگر، کسانى که در ناراحتى ها بى شکیب اند، از محضر حق تعالى محروم اند!
2ـ1ـ2. مدیریت توحیدمحور شادى: شادى نیز مانند غم باید بر اساس توحید مدیریت شود. قرآن نوعى از شادى را که منشأ معنوى و توحیدى دارد، توصیف کرده و به کنار هم قرار دادن معنویت و شادى دستور مى دهد: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُون» (یونس: 58)؛ بگو: به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هرچه گرد مى آورند بهتر است.
مرحوم طبرسى آیه را این گونه معنا کرده است:
اى محمد! به این مردمانى که به دنیا دل خوش کرده و شادمان هستند، و بدان تکیه کرده و جمع آورى مى کنند، به اینها بگو: اگر خواستید به چیزى دلخوش شویدوشادمان گردید به فضل ورحمت خدا دلخوش شوید که قرآن رابر شمانازل فرموده و محمد را به سوى شما فرستاده است؛ زیرا شما به وسیله آن دو مى توانید نعمت دایمى و جاویدانى را براى خود تحصیل کنید که بهتر از این دنیاى ناپایدار است (طبرسى، 1360، ج11، ص 315ـ316).
اسلام مسیر دستیابى به شادى را مهم شمرده است. انسان از چه راهى شاد شود و به چه چیزى دلخوش باشد؟ از نظر قرآن، شادى معتدل و مدیریت شده نوعى از شادى است که منشأ آن توحیدى باشد.
اسلام هرگز نگفته است در دنیا باید غمگین باشید تا در آخرت شاد باشید؛ گفته است شادى را باید از مسیر صحیح به دست بیاورید. اگر شادى از مسیر صحیح به دست بیاید، هم در دنیا مطلوب است، هم در آخرت؛ هیچ مذمتى هم ندارد، نعمتى است از جانب خدا، به واسطه آن منت مى گذارد که من به شما چنین شادى دادم، چشم روشنى دادم و شما را از اندوه و غم رها کردم. در بعضى از آیات، قرآن از کسانى یاد مى کند که در روز قیامت به آنها گفته مى شود: وارد جهنم شوید و الى الابد در آنجا خواهید ماند؛ مى فرماید: «ذَلِکُم بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ» (غافر: 75) این عذاب ابدى شما مال آن شادى هاى ناحقى است که در  دنیا داشتید (مصباح، 1383).

2ـ2. کنترل غم و شادى

کنترل غم و شادى، دومین برنامه قرآن در مدیریت غم و شادى است. قرآن در این زمینه، به تعدیل غم و شادى تأکید و گذر از حد اعتدال را مذمّت کرده است.
نکته شایان توجه این است که «کنترل غم و شادى» ثمره «مدیریت توحیدمحور غم و شادى» است. به عبارت دیگر، آنهایى که در غم و شادى شان خدا را فراموش نمى کنند، غم وشادى شان را به اندازه و بجا آشکار مى سازند.
آیات 22 و 23 سوره «حدید» به خوبى نشانگر این واقعیت است: «مَا أَصَابَ مِن مُصِیبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِکُمْ إِلَّا فىِ کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَّبرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلىَ اللَّهِ یسِیرٌ لِکَیلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئکُمْ وَ اللَّهُ لَا یحِبُّ کلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ»؛ هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفس هاى شما [به شما] نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابى است. این [کار] بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.
از این آیات نمى توان استفاده نمود که قرآن اصل غم و شادى را مورد نهى قرار داده است؛ چراکه اصل غم و شادى امرى قهرى و طبیعى است. آنچه در این آیات مدنظر خداوند متعال است، تأثیر توجه به علم الهى در کنترل غم و شادى است، بخصوص تعبیر «مختال فخور» به این واقعیت اشاره دارد که شادى مورد مذمّت قرآن شادى غرورآفرین و غفلت زاست، نه شادى معتدل. علّامه طباطبائى در تفسیر آیه شریفه مى فرماید:
اینکه ما به شما خبر مى دهیم که حوادث را قبل از اینکه حادث شود نوشته ایم، براى این خبر مى دهیم که از این به بعد دیگر به خاطر نعمتى که از دستتان مى رود اندوه مخورید، و به خاطر نعمتى که خدا به شما مى دهد خوشحالى مکنید. براى اینکه انسان اگر یقین کند که آنچه فوت شده باید مى شد، و ممکن نبود که فوت نشود، و آنچه عایدش گشت باید مى شد و ممکن نبود که نشود، ودیعه اى است که خدا به او سپرده. چنین کسى نه در هنگام فوت نعمت خیلى غصه مى خورد، و نه در هنگام فرج و آمدن نعمت، شادمان مى شود (طباطبائى، 1374، ج 19، ص 294).
دو آیه پیش گفته هم به کنترل غم مربوط مى شود، و هم به کنترل شادى. آیات دیگرى در این زمینه وجود دارد که به صورت جداگانه این مسئله را مطرح کرده است. ما ابتدا آیاتى را که کنترل غم را مطرح کرده اند ذکر مى کنیم و در وهله بعد به آیات مربوط به کنترل شادى مى پردازیم:
1ـ2ـ2. کنترل غم: اگر انسان غم و ناراحتى خود را کنترل نکند، نتیجه اى جز ناامیدى و یأس به دنبال نخواهد داشت. قرآن ریشه ناامیدى را غفلت از خدا دانسته و آن را از ویژگى هاى کافران تلقى مى کند. قرآن در نقل ماجراى حضرت یوسف، فرمایش حضرت یعقوب را براى یافتن یوسف چنین نقل مى کند: «یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» (یوسف: 87)؛ اى پسران من، بروید و از یوسف و برادرش جست وجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید؛ زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى شود.
در مجمع البیان چنین آمده است: ابن عباس گفته: یعنى مؤمن هرچه را از خدا مى بیند خیر و خوبى خود مى داند، در سختى ها و بلا بدو امیدوار است، و در فراخى و آسایش او را ستایش کرده و سپاس مى دارد، ولى کافر  این گونه نیست (طبرسى، 1360، ج 12، ص 283).
بدون شک، یعقوب از گم شدن یوسف و بلایى که پسرانش بر سر او آورده بودند، ناراحت و غمگین بوده است. قرآن کریم درباره غم یعقوب مى فرماید: «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفى عَلى یوسُفَ وَ ابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ» (یوسف: 84)؛ و از آنان روى گردانید و گفت: اى دریغ بر یوسف! و درحالى که اندوه خود را فرو مى خورد، چشمانش از اندوه سپید شد.
مرحوم طبرسى تعبیر «فَهُوَ کَظِیمٌ» را این گونه تفسیر کرده است: «یعنى یعقوب آکنده از غم و اندوه شده بود، جورى که غصه خود را فرو مى برد و به کسى اظهار نکرده، و به زبان نمى آورد» (همان، ص 281).
اما در کنار این غم جانکاه که به نابینایى یعقوب انجامید، هرگز ناامیدى او را فرانگرفت، و ازاین رو بود که به فرزندانش دستور داد که درپى جست وجوى یوسف برآیند.
     علّامه طباطبائى ذیل آیه «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُواْ بَثىِّ وَ حُزْنىِ إِلىَ اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون» (یوسف: 86) چنین فرموده است:
من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خداى سبحان شکایت مى کنم، که از شنیدن ناله و شکایتم هرگز خسته و ناتوان نمى شود، نه شکایت من او را خسته مى کند و نه اصرار نیازمندان. من از خداوند چیزهایى سراغ دارم که شما نمى دانید، و ازاین رو، به هیچ وجه از روح او مأیوس و از رحمتش ناامید نمى شوم (طباطبائى، 1374، ج 11، ص 319).
از نظر قرآن، غمى که باعث تعطیل شدن فعالیت انسان گردد، و انسان را به سستى و تنبلى بیندازد، مورد تأیید نیست. قرآن رسیدن به لطف الهى راباتنبلى سازگار نمى داند.
چنین مى توان نتیجه گیرى کرد که کنترل غم از ثمرات نگاه توحیدى به غم و ناراحتى است. آنهایى که در ناراحتى ها خدا را فراموش نمى کنند، طبیعتا قدرت فائق آمدن بر خود را داشته و مى توانند غم و اندوه خود را مدیریت و کنترل کنند.
2ـ2ـ2. کنترل شادى: قرآن در مقابل «شادى توحیدمحور» که مورد تأییدش است، «شادى غفلت زا» را نیز مطرح کرده و آن را مذمّت مى کند: «اِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیهِمْ وَ آتَیناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِى الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَ اللَّهَ لا یحِبُّ الْفَرِحینَ» (قصص: 76)؛ قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد، و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مى آمد، آن گاه که قوم وى بدو گفتند: شادى مکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمى دارد.
فرح مطرح شده در این آیه، خوشحالى مفرط و خارج از اندازه اى است که انسان را از آخرت غافل مى کند (همان، ج 16، ص 111).
قرآن، شادى غفلت زا را که جز سرمستى و غرور نتیجه اى ندارد، به شدت نکوهش کرده و قرین این شادى غفلت آفرین را غمى امیدسوز مى داند و مى فرماید: «وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیدیهِمْ إِذا هُمْ یقْنَطُونَ» (مریم: 36)؛ و چون مردم را رحمتى بچشانیم، بدان شاد مى گردند و چون به [سزاى] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمه اى به ایشان برسد، به ناگاه نومید مى شوند.
این آیه به خوبى نشان مى دهد که اگر در جهت شادى اعتدال رعایت نشود، در جانب غم نیز اعتدال رعایت نخواهد شد. پیام این آیه چنین است: کسانى که در شادى ها خدا را در نظر نمى گیرند و سرمستانه و غافلانه شاد مى شوند، در غم ها نیز خدا را فراموش کرده و به  منجلاب ناامیدى مى افتند. شادى مدیریت نیافته · «لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص: 76)؛ شادى مکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمى دارد. شادى مدیریت یافته · «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ» (یونس: 58)؛ به فضل و رحمت خداست که (مؤمنان) باید شاد شوند. غم مدیریت نیافته · «وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» (یوسف: 87)؛ اى پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جست وجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشد؛ زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى شود. غم مدیریت یافته · «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا اِءلَیْهِ رَاجِعونَ» (بقره: 155ـ156)؛ و مژده ده شکیبایان را (همان) کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او بازمى گردیم.

شادى مدیریت نیافته

· «لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص: 76)؛ شادى مکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمى دارد.

شادى مدیریت یافته

· «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ» (یونس: 58)؛ به فضل و رحمت خداست که (مؤمنان) باید شاد شوند.

غم مدیریت نیافته

· «وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» (یوسف: 87)؛ اى پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جست وجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشد؛ زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى شود.

غم مدیریت یافته

· «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا اِءلَیْهِ رَاجِعونَ» (بقره: 155ـ156)؛ و مژده ده شکیبایان را (همان) کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او بازمى گردیم.

نمودار 4. شادى و غم مدیریت یافته و مدیریت نایافته از منظر قرآن

3. نتایج مدیریت اعتدال گرایانه غم و شادى

اگر غم و شادى خود را بر اساس برنامه هاى قرآنى مدیریت کنیم، به نتایج ارزشمندى دست مى یابیم. توجه به مبدأ توحیدى و کنترل معتدلانه، شادى را با شکرگزارى از درگاه ربوبى مقرون مى گرداند. در قرآن شکرگزارى مزبور اگرچه با تعبیر «شکر» در کنار شادى مدیریت یافته بیان نشده، اما «توجه به تفضل الهى» احیاگر حس شکرگزارى است: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ» (یونس: 58)؛ بگو: به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هرچه گرد مى آورند بهتر است.
نیز مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یشْکُرُونَ» (بقره: 243)؛ آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولى بیشتر مردم سپاس گزارى نمى کنند.
     آیه 243 سوره «بقره» را مى توان مکمل آیه 58 سوره «یونس» دانست. در این صورت، آیه سوره «یونس» چنین خواهد بود: «بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند و خدا را به خاطر تفضلى که بر بندگانش دارد، شکرگزارند.»
درباره غم نیز همین گونه است؛ توجه به مبدأ متعال و کنترل معتدلانه، غم ها را با صبر و شکیبایى همراه مى سازد: «وَ جاؤُ عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرا فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ» (یوسف: 18)؛ و پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند. [یعقوب] گفت: [نه] بلکه نَفْس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است. اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است ]و بر آنچه توصیف مى کنید، خدا یارى ده است.
در مقابل، نادیده گرفتن مدیریت توحیدمحور و معتدلانه قرآنى، غیر از غرور و غفلت در شادى، و یأس و ناامیدى در غم، چیز دیگرى را نتیجه نمى دهد: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یؤُسا» (اسراء: 83)؛ و چون به انسان نعمت ارزانى داریم، روى مى گرداند و پهلو تهى مى کند، و چون آسیبى به وى رسد نومید مى گردد.
     ازاین رو، مى توان چنین نتیجه گیرى کردکه فضایل اخلاقى و صفات نیکى مثل شکر و صبر، نتیجه مدیریت  قرآنى غم و شادى است و رذایل اخلاقى و صفات زشتى مثل غرور و یأس، از کنار گذاشتن این برنامه آسمانى نشئت مى گیرد.
 
 
نمودار 5. مقایسه دو ساحت مدیریت غم و شادى و رابطه بود و نبود آن با صفات نیک و زشت انسان
نتیجه گیرى
اهمّ نتایجى که ازپژوهش حاضربه دست آمد، به قرار زیر است:
1. اصل غم و شادى در انسان امرى طبیعى و قهرى است، اما انسان مى تواند با اراده خود احساسات مزبور را به نحو شایسته اى مدیریت کند. قرآن در جهت دهى و کنترل غم و شادى روش هایى را فراروى انسان ها نهاده و زمینه مدیریت غم و شادى را فراهم کرده است.
2. بهترین منبع براى یافتن راه اعتدال، قرآن است. قرآن راه اعتدال را در مکتب مقدس اسلام دانسته و آن را با واژه «امت وسط» تعبیر کرده است.
3. مدیریت قرآن در غم و شادى بر دو ساحت غیرمجزا، یعنى مدیریت توحیدمحور و مدیریت کنترل کننده استوار است.
4. اعتقاد به توحید افعالى منافاتى با وساطت اسباب طبیعى ندارد.
5. مدیریت توحیدمحور در قرآن اختصاصى به عرصه غم وشادى نداشته، بلکه تمامى شئون انسان را دربر مى گیرد.
6. یاد خدا در بزنگاه تهییج هیجانات و احساسات از ارزش فراوانى برخوردار بوده، در مدیریت اعتدال گرایانه احساسات و هیجانات نقش بسزایى دارد.
7. مدیریت توحیدمحور غم و شادى یعنى: انسان غم ها و شادى هاى خود را مستند به خدا بداند. این استناد در ایجاد اعتدال بسیار مؤثر است.
8. قرآن شادمانى هنگام فراخى نعمت، و ناامیدى هنگام سختى ها را نشانه غفلت انسان برمى شمرد.
9. قرآن در مهم ترین آیه اى که در رابطه با مصیبت زدگان است، توجه به محوریت توحید را نشانه بارز شکیبایان معرفى مى کند.
10. طبق آیات قرآن، ناراحتى هایى که صبر و شکیبایى را در پى ندارد، توأم با غفلت از محوریت توحیدى است.
11. شادى هایى که در قرآن مذمت شده، همگى مواردى هستند که با غفلت و غرور و تکبر همراه هستند.
12. کنترل غم و شادى شیوه دیگرى از مدیریت قرآنى در موضوع بحث است.
13. در داستان حضرت یوسف، عکس العمل حضرت یعقوب در فراق یوسف پیام هاى ارزنده اى دارد؛ از جمله اینکه: اگر چشمان کسى از فرط گریه و زارى نابینا شود، عیبى ندارد؛ مهم این است که از رحمت الهى مأیوس نشود.
14. قرآن، قارون را به عنوان کسى که شادى هایش غرورآفرین و تکبرزاست، معرفى کرده است.
15. طبق آیات قرآن، اگر انسان در جهت شادى اعتدال را رعایت نکند، در جانب غم نیز اعتدال را از دست خواهد داد. کسانى که در شادى ها خدا را در نظر نمى گیرند و سرمستانه و غافلانه شاد مى شوند، در غم ها نیز خدا را فراموش کرده و به منجلاب ناامیدى مى افتند.
16. حاصل مدیریت اعتدال گرایانه، دستیابى به فضایل اخلاقى است؛ حاصل مدیریت اعتدال گرایانه شادى حصول روحیه شکرگزارى در نفس انسان است و نتیجه مدیریت اعتدال گرایانه غم ایجاد صبر و امیدوارى است.
17. عاقبت کنار نهادن مدیریت اعتدال گرایانه، افتادن در ورطه رذایل اخلاقى است؛ در جنبه غم حصول ناامیدى و یأس، و در جنبه شادى، غرور و تکبر نتیجه  شوم ترک مدیریت اعتدال گرایانه است.

 منابع

بخشایش، علیرضا و همکاران، «بررسى تطبیقى مفهوم شادى و نشاط از دیدگاه اسلام و روان شناسى» (زمستان 1390)، فرهنگ در دانشگاه اسلامى، ش 1، ص 84ـ101.
حسینى، سیده طیبه و طاهره کمالى زاده، «مفهوم شادى و نشاط در قرآن و حدیث» (زمستان 1390)، فرهنگ در دانشگاه اسلامى، ش 1، ص 117ـ137.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.