قرآن
قرآن

قرآن

سوره تحریم و چند آیه ابتدایی آن و دلیل تحریم

درمورد سوره تحریم و چند آیه ابتدایی آن و دلیل تحریم؟ (کارشناس ریاضی محض)

 آیات مورد بحث و ترجمه به شرح ذیل است:

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ (التحریم، 1 تا 3)
ترجمه: اى پیامبر! چرا براى کسب خشنودى همسرانت چیزى را که خدا براى تو حلال کرده حرام مى‏کنى؟ و خداوند آمرزنده‏ى مهربان است * در حقیقت، خدا براى شما [راه‏] شکستن سوگندهایتان را [به کفّاره‏] معین داشته، و خدا مولاى شماست، و او داناى حکیم است * و (به یاد آرید) هنگامى که پیامبر به برخى از همسرانش سخنى (شامل چند مطلب) به پنهانى گفت، و چون وى آن را (به زن دیگر پیامبر) افشا نمود و خدا (هم) پیامبر را از افشاى او آگاه ساخت، پیامبر برخى (از افشاهاى او) را (به وى) اظهار کرد و از برخى اعراض نمود و چون آن (همسر) را از آن افشا خبر داد، او گفت: چه کسى تو را از این افشا با خبر ساخت؟ گفت: آن (خداى) دانا و آگاه مرا خبر داد.

ملاحظه – همیشه سعی کنیم ابتدا سؤال را برای ذهن خودمان درست تعریف کامل تا برایمان کاملاً مشخص گردد که دنبال چه می‌گردیم، سپس آن را برای مخاطب درست بیان کنیم تا منظور ما را درک نماید. به عنوان مثال از سؤال فوق معلوم نیست که مقصود چیست؟ آیا دنبال شأن نزول آیه باید بود، یا تفسیرش یا ... – منتهی از آنجا که این آیات قرن‌ها مورد بحث بوده که «آیا پیامبر حلال خدا را حرام کرده است؟!» و بسیاری نیز برای توجیه دست بردن خود در تشریع به آن استناد می‌کنند، به همین جنبه می‌پردازیم.

شأن نزول:

پیامبر (صلی الله علیه و آله) گاه که نزد "زینب بنت جحش" همسر خود مى‏رفت، زینب او را نگاه مى‏داشت و از عسلى که تهیه کرده بود خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى‏آورد. این سخن به گوش "عایشه" رسید و بر او گران آمد، مى‏گوید: من با "حفصه" همسر دیگر پیامبر قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد یکى از ما آمد، فورا بگوئیم آیا صمغ "مغافیر" خورده‏اى؟! (" مغافیر" صمغى درختی بود که بوى نامناسبى داشت) و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مقید بود که هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزى پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد "حفصه" آمد، او این سخن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت، حضرت فرمود: من "مغافیر" نخورده‏ام، بلکه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم و من سوگند یاد مى‏کنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولى این سخن را به کسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و بگویند چرا پیامبر غذاى حلالى را بر خود تحریم کرده و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند و یا به گوش زینب برسد و او دل‏شکسته شود). ولى سرانجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه‏اى بوده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) تکرار نشود. در بعضى از روایات نیز آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کناره‏گیرى کرد "2" و حتى شایعه تصمیم آن حضرت (صلی الله علیه و آله) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى که سخت به وحشت افتادند و از کار خود پشیمان شدند.

الف – حتی برخی از مفسران (به ویژه از مفسران بزرگ اهل سنت)، این ماجرا و آیه را حمل بر گناه صغیره ایشان کرده‌اند، و حال آن که اگر ایشان در تشریع تصرف کرده بودند و حلال خدا را حرام کرده بودند، نه ترک اولی بود و نه گناه صغیره، بلکه گناه کبیره‌ای است که خداوند فرموده اگر چنین کند، رگ گردنش را قطع خواهم کرد.

ب – یک موقع کسی حلال خدا را حرام می‌کند، مثل آن کسی که گفته بود «در زمان رسول خدا صلوات الله علیه و آله - طواف النساء و متعة النساء - بود، اما من بر شما حرام می‌کنم و هر کسی را که انجام دهد نیز به شدت تنبیه و مجازات می‌کنم»؛ این همان دست بردن و دخل و تصرف در تشریع الهی است که البته بدعت نیز می‌باشد. اما یک موقع کسی تصمیم می‌گرد کاری که در اصل حلال است را خودش انجام ندهد یا لذتی که بر او حلال است را نبرد، نه این که آن را حرام اعلام کند؛ [مثل این که بگوید: من دیگر فلان غذا را نمی‌خورم یا دیگر عسل نمی‌نوشم و ...]، این حرام کردن حلال محسوب نمی‌گردد و هیچ اشکالی هم ندارد.

چنین تصمیم‌ها و عزم‌هایی، حتی بدون دلیل و علت خاص نیز اشکال ندارد، چه رسد به این که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از آن بابت مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند.

ب – اما، اگر کسی برای این تصمیمش «قسم» یاد کند، آن وقت به جهت «قسم» انجامش بر او حرام می‌شود، نه این مثلاً عسل حرام شده باشد. مثلاً اگر کسی قسم یاد کرد که «من دیگر به شهر اصفهان سفر نخواهم کرد»، این سفر به دلیل «قسم» بر او حرام می‌شود، نه این که کلاً سفر به اصفهان حرام اعلام شود. چنان چه ایشان نیز «عسل» را برای خود و همگان حرام اعلام ننمودند که گفته شود دخالت و تصرفی در احکام شرعی شده است، بلکه قسم یاد نمودند که خودشان دیگر در این خانه و از این عسل نخورند.

ج – از این رو در آیه بعد، خداوند متعال می‌فرماید، قسم یاد کردن، یک حکم شرعی است و باید رعایت شود، اما خداوند متعال برای شکستن قسم نیز راه گذاشته است و آن وجوب دادن کفاره‌ی شکستن قسم می‌باشد.

د – نکته‌ی حایز اهمیت آن که، ضمن این که خداوند متعال به پیامبرش که آزرده شده بود، دلداری داد که چرا حلال خدا را به خاطر همسرانت برای خودت حرام کردی، این قسم را با کفاره بشکن؛ به همگان آموزش می‌دهد که رعایت دیگران نیز حدودی دارد و هیچ ضرورتی ندارد که کسی به خاطر این که دیگران خوش‌شان نمی‌آید، یا حسادت می‌کنند و ...، خود را از مواهب الهی محروم سازد.

اگر دقت شود، بسیاری از رفتارهای غیر منطقی و غیر ضروری ما و حتی خطاها یا گناهان ما، به خاطر خوشایند دیگران است. لذا خداوند متعال می‌فرماید که ابتدا، حین و انتهای هر تصمیم و عملی، رضایت خدا را در نظر بگیرید.

علامه طباطبایی رحمة الله علیه: «... پس پیغمبر اکرم (ص) هیچ امر تشریعی حلال را بر خود حرام نکرده و عتاب نیز در حقیقت متوجه زنان آن حضرت (ص) است که باعث شدند حضرت به خاطر رضای آنها و اذیت‌‌هایی که بر آن حضرت (ص) روا داشتند، از چیزی بگذرد و قسم بخورد، که عنایت الهی شامل حال آن بزرگوار شد و آزادی اش را برگرداند و با این خطاب آن زنان را مورد عتاب قرار داد و نصرت و تأیید خود را در مورد پیغمبرش اثبات نمود.» المیزان، ذیل آیه.