قرآن
قرآن

قرآن

جاى قرآن در طاقچه «دل» است‏


گزارش تحلیلى از علل مهجوریت قرآن در میان جوانان‏

در این گزارش، برآنیم تا با استناد به دیدگاه‏هاى جوانان و برخى کارشناسان علوم قرآنى، با ارائه دورنمایى از وضعیت موجود در نحوه ارتباط و بهره‏گیرى از قرآن، دلایل مهجوریت آن را نیز بکاویم.

شاید شما درباره راه‏هاى شکلى بهره‏گیرى از قرآن و ارتباط با آن، چیزهایى خوانده یا شنیده باشید و همچنین به حسب برداشتى که از این مطالب داشته‏اید، گاهى به خواندن خود آیات و گاهى به خواندن ترجمه و گاهى نیز به خواندن هر دو اهتمام داشته ‏اید؛ اما مسلم است که هنوز الگویى روشمند درباره نحوه ارتباط درست با این کتاب حداقل در شکل عمومى آن ارائه نشده است و این نکته‏اى است 

  که به ویژه براى اغلب جوانانى که در آغاز آشنایى و مطالعه جدى این کتاب هستند، همچنان مبهم و بى‏پاسخ مانده است. با این همه، شاید بتوان گفت که این، تنها یکى از مشکلاتى است که بر سر راه بهره‏گیرى از این کتاب وجود دارد. 

حمید فتحى، 24 ساله، دانشجوى رشته ریاضى و دبیر یکى از دبیرستان‏هاى تهران، در این باره مى‏گوید: «حدود دو سال است که جدى‏تر از قبل، قرآن را مطالعه مى‏کنم. به طور کلى، فکر مى‏کنم قرآن کتابى است که درباره همه چیز زندگى، مطلب دارد؛ هم به جنبه‏هاى معنوى و عرفانى و هم به جنبه‏هاى مادى زندگى پرداخته است؛ اما مشکلى که من با آن مواجه‏ام، این است که وقتى سؤالى برایم پیش مى‏آید، نمى‏دانم چه باید بکنم؛ براى مثال، مى‏خواهم بدانم حروف مقطعه قرآن، چه معنایى دارند و ما قرار است از اینها چه چیزى را بفهمیم یا این که چرا در یک سوره، بعضى آیات، چندین بار تکرار شده‏اند؟ نمى‏دانم سؤال‏هایم را از چه کسى بپرسم. تفاسیرى هم که وجود دارند، به آنها دسترسى ندارم و حتى اگر به آنها دسترسى داشته باشم، بعید مى‏دانم برایم قابل درک باشند؛ چون تا جایى که مى‏دانم، بسیار سنگین و به صورت تخصصى نوشته شده‏اند و فکر مى‏کنم اگر سراغشان بروم، باید احتمالًا تمام زندگى‏ام را تعطیل کنم و تمام وقتم را صرف خواندن تفسیر کنم».

این دبیر ریاضى همچنین مى‏گوید: «چرا در مملکت ما این طور جا افتاده که انگار قرآن متعلق به قشر خاصى است؟ من فکر مى‏کنم مخصوصاً در بین جوان‏ها این طور جا افتاده که مثلًا قرآن فقط مال آنهایى است که اهل رفتن به مسجدند؛ براى مثال، اگر یک نفر اهل گوش دادن به نوار است یا شکل ظاهرى‏اش خیلى امروزى است و به عبارتى متفاوت با جوانان اهل مسجد است، دیگر نمى‏تواند از قرآن استفاده کند! من با همین مقدار مطالعه‏اى که در این دو سال داشتم، مطمئن هستم که همه آدم‏ها مخاطب قرآن هستند و هر کس به سراغش برود، مى‏تواند در حد و اندازه خودش از آن استفاده کند».

حرف‏هاى فتحى مرا به یاد واژه‏اى در خود قرآن که بسیار هم تکرار شده انداخت؛ واژه «ناس» و این که قرآن براى همه مردم است و تمام عالم، مخاطب آن هستند؛ بى‏هیچ قید و شرطى و فارغ از هر رنگ و نژاد و مسلک و مرامى؛ اما با این شرط که این «ناس»، خودش را با قرآن نزدیک و دوست کند و برداشت درستى از آیات قرآن داشته باشد ..

مینا شهسوارى، 27 ساله و دانشجوى ادبیات فارسى هم عملکرد نامطلوب برخى دست‏اندرکاران امور قرآنى را علت اصلى دل‏زدگى جوانان از قرآن مى‏داند و مى‏گوید: «این که مى‏گویند قرآن کتاب زندگى است، ما در کدام کتاب درسى‏مان از مدرسه گرفته تا دانشگاه، این را دیده‏ایم؟ به جز درس معارف و یکى دو واحد قرآن، کجا ما درباره این کتاب چیزى مى‏خوانیم؟ ما جسته و گریخته از قول عالمان مى‏شنویم که مثلًا قرآن درباره ستاره‏شناسى، نجوم و ...، حرف‏هاى زیادى دارد؛ اما نمى‏دانیم که این گونه مطالب را در کدام منابع یا نشریات، مى‏توانیم مطالعه کنیم».

به باور کارشناسان این عرصه، مهجوریت قرآن در جامعه ما، دلایلى بسیار ریشه‏اى‏تر و جدى‏تر دارد. دکتر غلامرضا زکیانى، استاد دانشگاه مى‏گوید:

«قرآن تنها براى جوانان، مهجورنیست؛ بلکه براى همه مهجور است؛ براى بزرگان، براى روحانیت و به طور کلى براى همه و جوانان، طبقه‏اى مستقل و جدا از بقیه مردم نیستند.

قرآن براى همه ما مهجور است؛ براى زن و مرد، باسواد و بى‏سواد، حوزه‏اى و دانشگاهى و ... و طبیعى است که وقتى این بعد براى همگان وجود دارد، براى جوانان به طریق اولى وجود دارد؛ براى این که دیگران لااقل یک تقید و تعبدى از سال‏هاى گذشته دارند؛ اما جوانان ما امروز در معرض بمباران اطلاعاتى از طریق ماهواره، اینترنت و ... هستند. اگر تقصیرى هست، قطعاً مربوط به جوانان نیست؛ بلکه مربوط به بزرگ‏ترهاست و ما موظف هستیم که این مشکل را حل کنیم».

دکتر زکیانى در تحلیل علل مهجوریت قرآن، مى‏گوید: «عده‏اى گمان مى‏کنند علت مهجوریت قرآن، عربى بودن زبان آن است؛ اما من فکر مى‏کنم که این طور نیست؛ چون دراین صورت باید آنهایى که عرب زبان هستند و زبان مادرى‏شان عربى است، قرآن، همه زندگى‏شان شده باشد که البته این طور نیست! ضمن این که ترجمه‏هاى بسیار خوب و روانى از قرآن به بازار آمده که کاملًا مشکل زبان را حل مى‏کنند».

این استاد دانشگاه در ادامه تحلیل خود به مسئله اختلاف مذاهب در صدر اسلام اشاره مى‏کند و مى‏گوید: «اختلاف موجب شد که هر مذهب، براى اثبات حقانیت خود، بیشتر به احادیث مراجعه کند و این موضوع سبب شد تا مراجعه به احادیث، رواج بیشترى پیدا کند و مراجعه به قرآن، کمتر شود».

اما چرا قرآن که مورداشتراک شیعه و سنى است، این قدر مهجور شده است و کمتر مورد استناد قرار مى‏گیرد.

دکتر زکیانى در ادامه، ضمن تأکید بر این نکته که اهل بیت‏علیهم‏السلام نیز هر چه دارند، از قرآن دارند، مى‏افزاید: «شیعه‏اى که تحقق علمى و عینى اسلام است، افتخارش به این است که از قرآن برآمده و همه چیزش در قرآن است و «اهل بیت» او علیهم السلام نیز همه چیز را از قرآن مى‏دانند. شخصى از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: به شما وحى مى‏شود؟ حضرت فرمود: نه، به من وحى نمى‏شود؛ اما من هر چه دارم، از حکومت قرآن و لطف قرآن و تدبر در قرآن دارم.

اتفاقاً ما در سایه قرآن، اهل بیت‏علیهم‏السلام را بهتر مى‏شناسیم و برعکس، در سایه اهل بیت‏علیه‏السلام هم قرآن را بهتر مى‏شناسیم. اهل بیت‏علیهم‏السلام نیز هر چه دارند، از قرآن دارند. آیا همین دلیل کافى نیست که به اهمیت ارتباط با قرآن پى ببریم»؟

دور از دسترس عموم نشان دادن رجوع به قرآن و نیز تأکید بیش از حد بر اهمیت مسئله تجوید و بسنده کردن به صوت و لحن، از دیگر دلایلى هستند که دکتر زکیانى در تحلیل علل مهجوریت قرآن بیان مى‏کند. خداوند، این همه از توحید، نبوت، معاد و دیگر معارف و موضوعات در قرآن سخن گفته، به طورى که در هیچ جاى دیگرى نظیرش را نداریم. چرا اینها در بین ما نیستند؟ از طرفى قرآن را چنان دور از دسترس فرض کرده‏ایم که اغلب افراد تصور مى‏کنند که این کتاب نمى‏تواند جنبه کاربردى داشته باشد».

دکتر زکیانى با اشاره به وجود دو بُعد تربیتى و تفسیرى در قرآن، مى‏گوید: «تلقى عمومى این است که چون قرآن داراى بطون است، بنابراین، فهم قرآن، تخصصى مى‏خواهد که از عهده ما خارج است. در این که قرآن تخصص مى‏خواهد، شکى نیست و در این که قرآن بطونى دارد، نیز کسى تردید ندارد؛ اما باید این را به یاد داشته باشیم که قرآن دو بعد دارد؛ بعد تربیتى و بعد تفسیرى؛ آن چیزى که تخصص مى‏خواهد، بعد تفسیرى قرآن است؛ اما بعد تربیتى آن که تمام خطاب‏هایش مانند: «یا ایها الانسان» و «یا ایها الذین آمنوا»، بسیار ساده و در حد درک عمومى مى‏باشند، براى همگان قابل فهم است».

در زمینه یافتن راهکارهاى کارآمد، به منظور کم کردن فاصله مردم و به ویژه جوانان با قرآن، برخى بر این باورند که بهره‏گیرى از زبانى متفاوت مثل زبان هنرى مى‏تواند تأثیرى به مراتب عمیق‏تر و مؤثرتر داشته باشد. فرج الله سلحشور یکى از فیلم‏سازان کشورمان بر چنین باورى است. او که خود دستى در زمینه فیلم‏سازى به روایت قرآن دارد و سریال تلویزیونى حضرت یوسف علیه‏السلام را ساخته، مى‏گوید: «اگر بخواهیم قرآن از این مهجوریت در بیاید، بایستى آن را در قالب داستان، رمان، فیلم، تئاتر و سریال، عرضه کنیم؛ تا جوان‏ها از ارزش‏هاى ناب قرآن آگاه شوند و قرآن از این مهجوریت، بیرون بیاید».

سلحشور ضمن گله از عملکرد صداوسیما و رسانه‏هاى جمعى مى‏گوید: «من گمان مى‏کنم جمهورى اسلامى همان قدر که براى امور اقتصادى، صنعتى، سیاسى یا نظامى ارزش قائل مى‏شود، اگر همان مقدار هم براى امور فرهنگى و مذهبى ارزش قائل مى‏شد، قرآن در بین جوانان ما این قدر مهجور نبود».

علاوه بر آن چه دکتر زکیانى و فرج الله سلحشور در بررسى و تحلیل علل مهجوریت قرآن و نیز ضرورت بهره‏گیرى از این کتاب آسمانى به معناى عام آن عنوان کردند، مى‏توان این موضوع را به ویژه در جنبه کاربردى آن از منظر دیگرى نیز مورد دقت قرار داد؛ جنبه‏اى که امروزه بسیارى از روان‏شناسان و مربیان تربیتى بر آن تأکید مى‏کنند و بر واکنش‏هاى مثبت آن اذعان دارند.

دکتر فرید فدایى، نویسنده و روان‏شناس، در این باره مى‏گوید: «یکى از مشکلات دوره جارى در همه جهان، عبارت از فشارهاى روانى بیش از حدى است که برخى از آنها ناشى از صنعتى شدن جهان است؛ به این معنى که جامعه‏اى که داراى ارزش‏هاى ثابت است، تبدیل به جامعه‏اى با ارزش‏هاى متغیر مى‏شود؛ دگرگونى‏ها تبدیل به قاعده مى‏شوند و در نتیجه، انسان مرتباً نیاز به سازگارى با شرایط جدید دارد و این، همان حالتى است که تحت عنوان فشار روانى از آن یاد مى‏شود و یکى از مهم‏ترین عواملى که مى‏تواند در کاهش این فشار روانى، تأثیر داشته باشد، اعتقاد به وجود خداوند است؛ به این ترتیب که انسان با آگاهى از این که یک نیروى ماورایى، همیشه مراقب اوست و هر رویدادى، حکمتى دارد، احساس آرامش مى‏کند.

بنابراین، انسان مذهبى، هر رویدادى را گرچه در آغاز به نظر ناخوشایند آید، به عنوان امتحانى از سوى خداوند تلقى مى‏کند و در نتیجه، با آرامش و با صرف نیرو، مى‏کوشد تا به صورت سازنده بر آن مشکل غلبه کند. اگر چنین اعتقاد و ایمانى در کار نباشد، انسان با توجه به توانایى محدود خود، در برابر فشارها از پا در مى‏آید. از این رو، هر عاملى که انسان را متوجه وجود خداوند و معنى‏دار بودن حیات نماید، مى‏تواند در کاهش فشارهاى روانى و در نتیجه، بهبود کیفیت زندگى و کم کردن تنش‏ها، پرخاش‏گرى‏ها و جرایم نقش داشته باشد».

دکتر فدایى با اشاره به این نکته که امروز با پژوهش‏هاى زیادى در زمینه روان‏شناسى و قرآن روبه‏رو هستیم که تأثیر کارکردهاى دینى را بر بهبود نشانه‏هاى روانى، اثبات مى‏کنند، یادآور شد: «در ایران نیز پژوهش‏هاى قابل توجهى انجام گرفته است که نشان مى‏دهد تلاوت آیات قرآن، حتى براى کسى که در حالت بیهوشى است، باعث کمتر شدن میزان نیاز او به داروهاى هوش‏برى مى‏شود. بنابراین، اگر شنیدن کلام خداوند به تنهایى تا این حد مفید باشد، آن گاه باید دید که شنیدن و مطالعه این کلام، همراه با ادراک محتواى آن، تا چه حد مى‏تواند بر جسم و بلکه بر جان انسان تأثیر مثبت و حیات‏بخش داشته باشد؛ زیرا قرآن، بهترین وسیله براى آگاه شدن همه انسان‏ها از قدرت لایزال و چشمه پرمهر خداوندى است. بنابراین، یکى از عوامل پیش‏گیرى، درمان و توان‏بخشى در برابر سختى‏هاى زندگى، آشنایى با قرآن است».

امید آن که همه ما به یاد داشته باشیم که اگر چه به عنوان یک انسان عادى قادر نیستیم به کنه و بطن قرآن برسیم، اما به مصداق تعبیر خود قرآن، مى‏توانیم به این دعوت پاسخ دهیم و به قدر وسع خودمان از نور آن برخوردار شویم؛ چنان که در قرآن آمده است: «و هر آینه قرآن را براى یادآورى و پند گرفتن، آسان ساختیم؛ پس آیا پند گیرنده‏اى هست»؟

آب دریا را اگر نتوان کشید   پس به قدر تشنگى باید چشید[2]


[1] ضحى، آیه 3.

[2] نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏ها (معاونت آموزشى و پژوهشى استادان و دروس معارف اسلامى)، ویژه نامه پرسمان، 23جلد، مؤسسه فرهنگى و هنرى ابناء الرسول (ص) - تهران، چاپ: اول، 1392.

(به نقل از: نرم افزار گلشن فرهنگ و معرفت، ویژه نامه پرسمان، شماره 21)


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.