قرآن
قرآن

قرآن

اثرگذاری قرآن بر فرهنگ جاهلی

پیش از هر چیز باید دو واژهی «زبان» و «فرهنگ» را بررسی کنیم. زبان، وسیلهای برای ابراز باطن و اندیشهی مکنون آدمی([1]) و نوعی ظهور معناست.([2]) زبان، دستگاهی است قانونمند و قابل تعریف در چهارچوب دستور زبانی که برای هر جملهی دستوری، تلفظ و معنای مناسب، تعیین میکند.([3])

زبان یکی از ابزارهای گفتوگو است. بهرهگیری از زبان، تشبیهات، تمثیلات و... شرط اول برای رساندن پیام به مردم است. زبان، کار دستگاهی را انجام میدهد که مأمور انتقال مطالب از یک جا به جای دیگر است و خود در محموله دخالتی ندارد.
فرهنگ یک کلمهی فارسی است و در عربی به معنای «الثقافه» آمده است و بیش از 250 تعریف برای آن آوردهاند.([4]) میتوان گفت: «مجموعهی آداب و رسوم و علوم و معارف یک قوم» را فرهنگ آن قوم مینامند.([5])  
هرچند زبان قرآن با الفاظ عربی نازل شده است، ولی این الفاظ، با بلاغت و فصاحت و معنای بلند خویش، اعجاز ذاتی دارد([6]) و آن را با کلام محاورهای بشر([7]) نمیتوان مقایسه کرد. به همین دلیل، کسی نتوانسته است سورهای همانند قرآن بیاورد.
در مسألهی «زبان قرآن» و «فرهنگ»، باید فرهنگ اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی و... اعراب را از ابزار گفتوگو همچون: زبان، تشبیهات، تمثیلات، کنایه... جدا کرد. در این صورت، خداوند باید برای رساندن مفاهیم والایش:
الف) رسولی را از میان همان قوم و هم زبان آنها برگزیند. 
ب) قوانین و احکام خود را در قالب زبان همان قوم، نازل کند.
خداوند نیز پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را از میان عرب برگزید([8]) و کتاب مقدس خود را با الفاظ عربی نازل کرد([9]) تا بتواند مطالب وحیانی و الهی خود را به کمک ابزار گفتوگو (زبان، تشبیه و...) به مردم، تفهیم کند.
به همین دلیل، عربی بودن قرآن، دلیل بر پذیرش فرهنگهای خرافی و باطل اعراب نیست; چون قرآن میفرماید:
لایأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.([10])
هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید; زیرا از سوی خداوند حکیم و شایسته نازل شده است.
با اندک مطالعهای در فرهنگ اعراب درمییابیم که اعراب، خرافات فراوانی داشتهاند، مانند: شیطان پرستی،([11]) دختر کشی،([12]) طواف بدون لباس،([13]) بت پرستی،([14]) تعدد زوجات بدون محدودیت،([15]) ازدواج دسته جمعی([16]) و... . قرآن هیچ یک از این فرهنگهای باطل را نپذیرفت و خود، زمینه ساز فرهنگ و تمدن بزرگ اسلامی شد.
البته بعضی فرهنگهای مثبت نیز در میان اعراب، رایج بوده است; مانند: حج،([17]) اعتقاد به خالق یکتا،([18]) ماههای حرام،([19]) ختنه کردن و... . بیشتر فرهنگهای مثبت اعراب، در ادیان الهی گذشته، ریشه داشت; زیرا دین حنیف ابراهیم، یهود، نصاری، مزدک، مانی، زرتشت، صابئین، در جزیرة العرب رایج بود.([20]) قرآن، احکام مثبتی را که در میان اعراب به جای مانده بود، اصلاح و امضاء کرد. افزون بر آن، بعضی عناصر مثبت فرهنگ اعراب مانند: غیرت و شجاعت و... در فطرت انسانی، ریشه داشت; چون هر انسانی به کارهای مثبت تمایل دارد. قرآن نیز همیشه با فطرت انسانها سخن میگوید([21]) و از برخی فرهنگهای مثبت آنان نام برده است. این مسأله نشانهی تأثیرپذیری نیست، بلکه نشانهی تأکید و یادآوری است. همچنین قرآن، به مقتضای طبیعت و سرشت مرد و زن، سخن گفته است. این شیوه نیز نشانهی حکمت خداوند است که مسؤولیتی را به مرد داده است که بیشتر زنها نمیتوانند آن را به دوش بکشند و در مقابل، برخی مسؤولیتهایی را به زن داده است که مرد نمیتواند انجام دهد. پس اسلام، از فرهنگ اعراب تأثیر نپذیرفته است.
همچنین بعضی فرهنگها در عرف و ضرورتهای زندگی اجتماعی، ریشه دارد مانند: بیع و معامله و... . اگر قرآن دربارهی «بیع» و «میزان» سخن گفته است، نباید پنداشت که از فرهنگ اعراب، متأثر بوده است; چون این امور یکی از ضرورتهای زندگی اجتماعی است و قرآن با جهت دادن و وضع احکام اسلامی، آنها را اصلاح کرده است، مانند: حرام کردن ربا در معامله و قرار دادن احکام مضاربه و ... .
در نتیجه، باید گفت: قرآن با استفاده از زبان اعراب که واسطهی انتقال مطالب وحیانی بود، فرهنگهای خرافی و منفی اعراب را رد کرده است.
دربارهی «جن» و «سحر» نیز باید گفت:
1ـ اعتقاد به جن وسحر، مخصوص اعراب نبوده و از زمان آفرینش حضرت آدم(علیه السلام)وجود داشته است. قرآن، گرد آمدن ساحران در زمان حضرت موسی(علیه السلام)([22]) و آموزش دادن سحر هاروت و ماروت را بیان میکند. امام علی(علیه السلام) میفرماید: «... و السحر حق...»([23]) و علامه طباطبایی، تأثیر سحر را میپذیرد.([24])
2ـ اگر عقل یا علم امروز، چیزی را کشف نکرده است، نمیتوان آن را رد یا انکار کرد; زیرا علم به محسوسات و هر چیزی که قابل آزمایش باشد، نظر میدهد، در حالی که مسألهی جن و تأثیر سحر، امری ماوراءالطبیعی و غیر حسی است.
3ـ کسانی که اینها را خرافه و غیر واقعی میدانند، هیچ دلیل علمی اقامه نکردهاند. در نتیجه، وجود جن و واقعیت داشتن سحر در عالم طبیعت، انکارپذیر نیست و آمدن آنها در قرآن، نشانهی تأثیر پذیری نیست، بلکه تأکید بر حقیقت آنها است.

نتیجه:

قرآن با فرهنگ و آداب و رسوم اعراب و مخاطبان خود، سه گونه برخورد داشته است:
الف) فرهنگ مثبت اعراب را که در ادیان الهی یا طبیعت انسانی و فطرت بشری، ریشه داشت، مورد تأیید قرار داد.
ب) با فرهنگهای خرافی و منفی، مقابله و مبارزه کرد.
ج) با فرهنگهای نیمه مثبت، برخورد اصلاحی داشت; یعنی با پذیرش آن فرهنگ، احکامی را که با ارزشهای انسانی موافق بود، بر آن بار کرد، مانند: حج، ازدواج و... .

پی نوشتها

[1]. مبانی کلامی اجتهاد، مهدی هادوی تهرانی، قم، مؤسسهی فرهنگی خانهی خرد، ج1، 1377، ص 137، به نقل از: اگوست.بک.
[2]. همان، به نقل از: هایدگر.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.